شعر | طراوتی دل امت به جز امام ندارد
اگرچه خاصترین مرد روزگار خودش بود، بساط سفرهی او فرق با عوام ندارد.
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | سعید مبشر
صحیفهی نور
لبش حکایت مهر است و جز سلام ندارد
کسی که از احدی غیر عشق وام ندارد
تمام زندگیاش سر به سر صحیفهی نور است
که صبح بندگی اش یک دقیقه شام ندارد
بلند گفت که: «مردم! بهار رفته به تاراج
در این زمانه که خورشید احترام ندارد
به قعر آب فرو میرود هر آینه ایران!
شبیه موج اگر جرأت قیام ندارد»
برای فتح دل سروهای زخمی پاییز
به غیر تیزی لبخند در نیام ندارد
خروش رود نگاهش نوید داد به جنگل
که خودسرانگی شعلهها دوام ندارد
بسا که چشم فرو بسته از حلال جهان هم
و سبزِ جامهی او رنگی از حرام ندارد
اگرچه خاصترین مرد روزگار خودش بود
بساط سفرهی او فرق با عوام ندارد
چنان که داده صفا شاه بیت هر غزلی را
طراوتی دل امت به جز امام ندارد/918/ی703/س
ارسال نظرات